سرگیجه

سلام چند روز پیش رفته بودم نزدیکای حرم (مشهدیم) برای یه کاری من خیلی وقته با امام رضا قهر کردم اخه هر چی خواستم ازش بهم نداده واسه همین یه نیم نگا کردم به حرم و تو دلم گفتم سلام. بعد از خودم خندم گرفت... یه صدایی بهم گفت: اخه مگه اون نیازی به سلام من داره که من اینجوری میکنم؟ گفتم:نیاز نداشته باشه اصن دوس ندارم سلام کنم شده امام و سرپرست ما اما هیچکاری برامون نمیکنه.توقع داره سلام گرمم بهش بدیم. گفت:اخه پسر جون مگه تو چقد به حرف اون گوش کردی که اون به حرفت گوش کنه؟ گفتم:اون وظیفشه به حرفم گوش کنه.امامه.مسئولیت داره در قبال من.خدا بهش یه فرصتی داده تا بهتر از ما باشه. تا معصوم باشه.تا علم داشته باشه.بخاطر این چیزا در قبال من مسئوله. گفت:مگه خدا به تو نمیده اینایی که گفتی رو؟ گفتم: معلومه که نه.محاله. گفت:چقد تلاش کردی و نشده؟ ساکت شدم. واسه اینکه کم نیارم گفتم:اون از وقتی که بدنیا اومده این علمو داشته.خب معلومه خوب میشده. گفت :اگه توهم کارایی که گفته رو انجام بدی شبیهش میشی.علم وفرصت رو به تو هم میده. گفتگو رو همین جا تموم کردم. ترسیدم. ازینکه درست بگه...البته میدونم درست میگه. اما این , ...ادامه مطلب

انسان فقط در قبال گفته هایش مسئول نیست بلکه در قبال سکوت هایش هم مسئول است. عزیز نسین پ.ن: فقط فکر کنید. ,یک خط حرف دل,یک خط حرف قشنگ,یک خط حرف زیبا,یک خط حرف عاشقانه ...ادامه مطلب